آنتونیو ویوالدی

آنتونیو ویوالدی

در سال 1678 در ونیز متولد شد، پدر او یک نوازنده ماهر در ویلن بود. او برای فراگیری علوم مذهبی و در نهایت کشیش شدن به یکی از مدارس مذهبی فرستاده شد، مدتی درس خواند اما حاضر نشد این کار را ادامه دهد، او ادعا می کرد که مشکلی در قفسه سینه خود دارد و این باعث می شود که اغلب گلودرد و ... داشته باشد. بسیاری مدعی هستند که او تمارض میکرد و اصلا" بیماری خاصی نداشت و برای همین بود که به اجبار اطرافیان بالاخره مجبور شد که کشیش شود، او در سن بیست سالگی کشیش شد. شاید به این دلیل که در آن زمان برای فردی که در خانواده فقیر زندگی می کند، تنها راه درس خواندن مجانی کشیش شدن بود، ویوالدی به سبب موی قرمزی که داشت به کشیش مو قرمز معروف بود.

در سال 1703 بعنوان نوازنده و معلم ویلن در یک پانسیون (Ospedale) دختران انتخاب شد. ویوالدی بیشتر عمر خود را در این مدرسه گذراند و نیز بسیاری از کارهای زیبای موسیقی خود را آنجا تهیه کرد و دختران این پرورشگاه همواره اولین کسانی بودند که کارهای او را بعنوان تمرین می نواختند. عکس دوم نمایی از یک سالن کنسرت در یک چنین پانسیونی را در زمان ویوالدی نمایش میدهد. همانطور که مشاهده میکند اشراف و نجیب زادگان در سالن نشته اند و دختران در حال اجرای موسیقی می باشند.

تا سال 1709 در Ospedale مشغول بود و هر سال قرار کاری خود را با آنها تمدید می کرد. او بین سالهای 1709 تا 1711 برای یک سالن اپرا بنام Teatro Sant' Angelo کار میکرد.او تا سال 1711 تعدادی سونات و حدود دوازده کنسرتو تهیه کرده بود که توسط ناشری در آمستردام منتشر شده بود.

 

ویوالدی در مجموع حدود 550 کنسرتو تهیه کرد که از میان آنها حدود 250 مورد از آن برای ویلن بود. او همچنین در موسیقی با صدای انسان (Vocal) مانند اپرا نیز بسیار فعال بود، Vicenza از کاهای اپرایی بسیار معروف وی بود که در سال 1713 تهیه شد. او کارهای بسیاری برای bassoon، ویلن سل، ابوا و فلوت نیز دارد. از جمله افرادی بود که موسیقی برنامه ای را – شاید نا آگاهانه – مطرح کرد، چهارفصل او که بر اساس حال و هوای فصول سال تهیه شده بود از این دسته کارهای وی بودند که در حدود سال 1725 تهیه شد.

از لحاظ سبک کاری ویوالدی به دوران پایانی باروک تعلق دارد یعنی حدودا" سالهای 1680 تا 1750. جالب است بدانید این دوره، دوره پیشرفت های بزگ در علوم ریاضی و فیزیک بود چرا که بزرگانی چون پاسکال، نیوتن و لایبنیتز در این دوران می زیستند و گرایش به سبک جدید در علم رواج داشت و یقینا" دست آورد های باخ بی تاثیر از پیشرفت های علمی آن زمان نبوده است. در هر صورت چیره دستی ویوالدی در نواختن ویلن و زیبایی بیش از حد برخی کارهای او باعث شد تا باخ برخی از کنسرتوهای او را برای سازهای جدید دوباره تنظیم کند.

با طراوت تمام در می ماژور آغاز می شود، ملودی های زنده ویلن در این بخش از موسیقی بوضوح احساس شکوفه دادن درختان و گلها و شادی پرنده ها را به انسان منتقل می کند و بطور کامل توصیف کننده فصل بهار می باشد. بخصوص هنگامی که ویلن شروع به اجرای سولو می کند، بدون شک احساس خوشحالی و آواز خواندن پرندها به انسان دست می دهد. شاید در یک جمله بتوان قسمت اول بخش بهار را اینگونه بیان کرد که "بهار می آید و پرنده ها شاد هستند" ، گوش کنید : 

در قسمت دیگر آسمان توسط ابرهای سیاه بهاری آسمان را تیره می کنند، شاید زمستان سعی در بازگشت دارد، اما نه آخرین بقایای برف زمستانی در حال آب شدن می باشد و صدای رعد و برق در آسمان نشان از باران بهاری میدهد، موضوعی که این قسمت کاملا" توانایی انتقال آن حس را دارد. عده ای دیگر معتقد هستند که این قسمت بیان کننده وزش نسیم کمی سرد و ملایم بهاری بر روی گلهای تازه شکفته بهاری است. به هرحال هرچه باشد بیانگر چیزی جز بهار نیست گوش کنید : 

شما می توانید شادی پرنده ها و سیراب شدن زمین، گلها، درختان و ... از بارش بهاری را در قسمت بعد به سادگی احساس کنید. همچنین شادی چوپانی که در زیر یک درخت در حال استراحت بوده و سگ گله او در حال مراقبت از گوسفندان می باشد. ملودی این قسمت شباهت بسیاری به ملودی هایی دارد که چوپانان به هنگام گله داری توسط نی خود می نوازند، این قطعه موسیقی را گوش کنید و در نظر چوپان خوشحال و گله اش را بر روی یک تپه سر سبز در نظر بگیرد

 از سل مینور برای نمایش تابستان استفاده شده است. موسیقی خیلی آرام و سنگین شروع می شود، چرا که آهنگساز می خواهد ناراحتی رفتن بهار را به نمایش بگذارد. اتفاق خاصی در موسیقی رخ نمی دهد، تابستان همواره اینگونه است و معمولا" بدون سر و صدا می آید. در قسمتی از این بخش صدای قمری، کوکو و فاخته را می توان شنید، سنگینی موسیقی این قسمت می تواند بیانگر آفتاب گرم تابستان نیز باشد،

قسمت بعد نمایش زیبایی است از بیدار شدن چوپان و گله اش پس از یک استراحت نیم روزی است. اما هنوز آماده رفتن نشده اند که ناگهان صدای رعد و برق ترسی را بر چوپان و گله اش حاکم می کند. این قسمت را گوش کنید و تجسم کنید که چوپان تازه از خواب برخاسته و قصد بیدار کردن گله و حرکت را دارد که ناگهانترس ناشی از رعد و برق باعث می شود که گله رم کند، در این هنگام تگرگ شروع به باریدن می کند که خود بر خشمگین تر شدن گله می افزاید، بله پاییز در راه است. عظمت و بزرگی موسیقی این قسمت بقدری تحسین برانگیز است که واقعا" زبان از وصف آن ناتوان است