روزی از روسینی (Gioacchino Rossin) موسیقیدان بزرگ ایتالیایی سئوال می شود که نظر شما راجع به بتهوون چیست؟ او در جواب می گوید "او موسیقی دان بزرگی است." پس از آن از او راجع به موتزارت سئوال می شود و اینبار در جواب می گوید : "او یک موسیقیدان است." به راستی چرا موتزارت به این اندازه مشهور است؟ بطوری که حتی در قرن حاضر جایگاهی جدای از دیگر موسیقیدانان دوران کلاسیک از خود بر جای گذاشته است. شما خواه نا خواه موسیقی این نابغه دوران کلاسیک را حداقل در رادیو، تلویزیون و یا حتی پشت سرویس Hold تلفن یا زنگ موبایل و ... شنیده اید، اما آیا تا بحال فکر کرده اید که، چرا موتزارت؟ 27 ژانویه سال 2006 مصادف است با دویست و پنجاه امین سالروز تولد موتزارت که در سراسر اروپا بخصوص اتریش مراسم ویژه ای برای بزرگداشت این هنرمند برگزار شده است. آیا فکر کردید چرا برای دیگر بزرگان موسیقی چنین جشنها و مراسمی کمتر برگزار شده و یا اصلآ برگزار نمی شود؟ به پاسخ روسینی بازگردیم؛ با وجود آنکه بسیاری معتقد هستند که موتزارت یک نابغه است و اصولآ فعالیت های علمی یا هنری نوابغ بیشتر از آنکه عامه پسند باشند، مورد توجه افراد اهل فن قرار می گیرد؛ اما در ارتباط با موتزارت این موضوع صادق نیست، کارهای او برای همه مردم قابل درک و هضم است. موسیقی موتزارت حتی در پیچیده ترین قسمت ها برای عوام قابل شنیدن است و به هیچ وجه باعث آزار نمی شود. از شیطنت های او در سوناتهای پیانو بگیرید تا وحشت و اضطراب حاکم بر رکوییم های مرگ، در هر حال و هوایی که باشید، در منزل یا اتومبیل، همواره می توانید به آنها گوش دهید؛ بدون آنکه نیاز به عقب یا جلو کردن نوار یا CD باشد. عروسی فیگارو، فلوت سحر آمیز، سمفونی شماره چهل، مارش ترک، موسیقی کوچک شبانه، پیانو کنسرت در دو ماژور، رکوییم های مرگ، آو ماریا، فانتزی در ر مینور، کنسرتوهای کلارینت، کوارترهای زهی، واریاسیونهای پیانو و ... بسیاری دیگر از کارهای او را همه ما می شناسیم و یا آنها را شنیده ایم، اما آیا این موضوع برای سایر موسیقیدانان دوره کلاسیک هم صادق است؟ مجسمه موتزارت در سالزبورگ سئوال از دوستان موسیقیدانان معاصر موتزارتاز تعدای از دوستان سئوال کردم چرا به موسیقی موتزارت علاقه دارید؟ در میان نظرات همه آنها اشاره هایی به سادگی و زیبایی موسیقی، وجود رمز و راز در موسیقی، سادگی در عین پیچیدگی، شیطنت، قابل درک بودن و ... بود که در مجموع باعث می شود موسیقی موتزارت غنی و دلچسب به نظر برسد. اما نه دلچسب مانند بسیاری از ترانه های پاپ و مدرن امروزی که عمری کمتر از دو یا سه ماه دارند. برای شناخت بیشتر از موقعیت موسیقایی موتزارت در زمان زندگی، بیایید نگاهی به فاصله میان مرگ باخ و آغاز به کار موتزارت در تصنیف موسیقی بیندازیم. باخ : باخ در سال 1750 از دنیا رفت و موتزارت در سال 1756 بدنیا آمد. موتزارت توانست چند روز مانده به پایان پنج سالگی اولین موسیقی خود را تصنیف کرد. یعنی موتزارت تصنیف موسیقی را از حدود 12 سال پس از مرگ باخ، بزرگ مرد باروک آغاز کرد. هندل : پس از آن باید از هندل (George Frideric Handel) نام برد، که بیش از باخ و تا سال 1759 - یعنی تا سه سالگی موتزارت - توانست زندگی کند. هندل نیز آلمانی بود اما بیشتر زندگی خود را در انگلستان گذراند و اگر با موسیقی او آشنا باشید یقینآ او را نیز همانند باخ از جمله پیروان سبک باروک خواهید شناخت. گلوک : از دیگر موسیقیدانان بزرگی که در زمان تولد موتزارت فعالیت هنری داشتند، می توان از کریستف ویلبالد گلوک (Christoph Willibald Gluck , 1714 – 1787) نام برد. او یک آهنگساز اهل چک - که محل تولد او هم اکنون جزو آلمان محسوب می شود - بود که در زمان تولد موتزارت 42 سال داشت و سبک کاری او بیشتر تصنیف اپرا نزدیک به شیوه های نزدیک به کلاسیک بود. در واقع به علت مسافرت های زیاد او به فرانسه، وی تحت تاثیر هنر روکوکوی فرانسه قرار گرفت. روکوکو (Rococo) بومی شده هنر باروک در فرانسه بود، این سبک موسیقی در میان منتقدان همواره بعنوان قسمت گذر از دوران باروک به کلاسیک مطرح می شود. (به این سبک گاهی موسیقی کلاسیک اولیه یا Early Classic هم گفته می شود.) هایدن : اما آخرین شخصی که می تواند بعنوان یک هنرمند هم عصر و قدر، تاثیر گذار در موسیقی موتزارت موثر باشد، کسی جز هایدن (Joseph Haydn , 1732 – 1809) نیست. در واقع در سیر تکاملی موسیقی میان منتقدان، پس از باخ عمومآ نام هایدن، موتزارت و سپس بتهوون را می شنویم. نمایی از شهر سالزبورگ، محل تولد موتزارت او با وجود آنکه 24 سال پیش از موتزارت بدنیا آمد، توانست حدود 18 سال هم بیشتر از موتزارت عمر کند. بنابراین بنظر می سد، رقیب اصلی موتزارت در دوران زندگی موسیقی کسی جز هایدن نبوده است. سبک موسیقی او بدون شک کلاسیک است و در بزرگی کارهای او همین بس که اشاره کنیم او را پدر سمفونی و یا کوارتت های زهی می نامند. و دیگران ... : در این میان نباید نامهایی چون موزیو کلمنتی (Muzio Clementi , 1752 - 1832) ، آنتونیو سالیری (Antonio Salieri , 1750 - 1825) و بسیاری دیگر از موسیقدانان دوران کلاسیک را فراموش کرد، اما نکته ای که باید به آن اشاره کرد آن است که تفاوت سبک کاری موتزارت (که بهترین تفسیر شاید سادگی پیچیده باشد) با دیگر موسیقیدانان کلاسیک باعث شده است که کارهای این هنرمند شهره عام و خاص باشد. سئوال اینجاست چند نفر از شما - حتی اگر بطور عام در موسیقی حرفه ای هستید - می توانید تعدادی از کارهای هایدن را به اسم نام ببرید و یا آنها را زمزمه کنید؟ موتزارت بین 6 تا 35 سالگی در حدود 650 موسیقی تحریر کرده است و شاید اگر حاکم زندگی به او فرصت عمر بیشتر می داد، او هم اکنون پیش از بتهوون از جمله بنیانگذاران بزرگ سبک رمانتیک در موسیقی محسوب می شد. بدون شک نه تنها در دویست و پنجاه امین سالروز تولد او، بلکه در دو هزار و پانصد امین سالگرد تولد او نیز، نام این موسیقیدان بزرگ کلاسیک برای همگان در دنیا آشنا خواهد بود و یقینآ در آن زمان موسیقی او بیش از آنچه امروز ارج و قرب دارد مورد توجه جهانیان خواهد بود. |
صحبت و بحث در رابطه با ساختار و پدیده ای به نام ویولن کار ساده ای نیست، هرچند که در دوره های مختلف به طریقی آنرا مطرح کرده اند و میل عمومی بر این بوده است که ویولون را در معیار و قالبی تقریبا مشخص تعریف و تعیین کنند، اما این موضوع همچون سایر پدیده های هستی فقط در حد و حدود چهار چوبهایی که ما خود آنها را قانون و اصل نامیده ایم قابل توضیح است.
آنچنان که دانش و علمی که از آن صحبت می کنیم نمی تواند آنچه را که در اطراف ما وجود دارد و در گذر این هستی بیکران است به معنی حقیقی اش تحلیل و بررسی کند. فقط آنقدر که می توانیم از آن می فهمیم و توانی که از آن سخن می گوییم چیزی است که خود آنرا ساخته و پرداخته ایم.
پس در نهایت معرفی و صحبت در مورد آنچه را که با آن در برخوردیم و در درجه اهمیت برای موضوع پردازی است بوسیله قوانینی شناخته و تثبیت می گردند، که ما خود آنها را درک و خلق کرده ایم و می تواند این درک و استنباط الزاما حقیقتی نباشد که وجود دارد و یا تمام آن حقیقتی نباشد که در بطن پدیده ها وجود دارد.
از این رو همچون سایر انسانها که در رابطه با این دانش و هنر تلاشهای فراوانی می کنند ما نیز به سبب دریافتمان از آنچه در این رابطه کسب کرده ایم، می توانیم در پیرو گذشتگان به این موضوع بپردازیم.
همه چیز از آنجا شروع می شود که انسان می خواهد خلق کند و برای آن به درون هر آنچه که تا آن لحظه در برخورد و تعامل با او بوده است کشیده می شود، تا پایه و اساس آفریدن را تا حدودی بیاموزد. در نهایت او چون نمی تواند کاملا از این بررسی راضی و خرسند باشد و این ناکامی به دلایل متعددی می تواند او را نا امید سازد، سعی در سطحی تر دیدن مسائل می کند تا بتواند آن را به عرصه ظهور در آورد؛ راهی می یابد و نهایتا طرحی.
باید این مساله را نیز بدانیم که در گذشته ذهنی او، شاید نمونه هایی از چیزی که می خواهد پدید آورد وجود داشته و یا الگوهایی کمکی به اشکالی دیگر با ساختارهایی تقریبا متشابه و یا تکاملی، که آنها نیز می تواند عرصه پیدایش فرم را برای او تا حدود دستیافتنی تر کند.
در این بین حتی برای ساخت و اجرای آن نیز می تواند به همان گذشته موضوع قابل بحث و یا عناصری که موضوعیت معینی در رابطه با هدف دارند مراجعه کند، به آنها بیاندیشد و برای خود روابطی را به وجود آورد و دلایلی برای توجیه آنچه را که می سازد.
اگر که در بین موارد مختلفی که در طول حیات بشری رخ داده است، به پدیده ای با عنوان خلق و ظهور ادوات موسیقی برای موسیقی اشاره کنیم و این مطلب برای ما در درجه اهمیت باشد که از این دسته وسیع و گسترده بین فرهنگها و تمدن های مختلف به خانواده ویولون و سازهای زهی آرشه ای نگاهی خاص تر داشته باشیم، این گروه نیز از قوانین و ترسیم عنوان شده مستثنی نمی باشد.
پس ویلن نیز به عنوان عضوی از گروه خانواده ویلن تعاریفی همسان، شبیه و همگونه با سایر اعضای خانواده خود به لحاظ استاتیک، فیزیک و مکانیک خواهد داشت. حتی این خانواده می تواند گسترده تر از آنچه امروز به صورت معین می بینیم، وجود داشته باشد.
مجموعه ای که از آن به نام خانواده ویولن نام می بریم به چهار ساز مشخص یعنی "ویولون"، "ویولا"، "چلو" و "باس" معرفی می شوند. اما می تواند این مجموعه متصل به گذشته خود، "ویولا دامور"ها، "ویولا داگامبا" ها و "ویولا دابراچیو" ها را نیز شامل شود. بنابراین دستیابی به ردیف ژنتیک این ساز با در نظر گرفتن گذشته خودش- که هر کدام از این سازها می تواند شخصیت مستقل خودش را داشته باشد- کار و تلاشی ارزشمند و البته دستیافتنی است.
از اینرو با بررسی و مطالعه سازهای موجودی که به نوعی با چیدمان ساختمانی ویولن ارتباط دارند می توان وقایع را بهتر تشریح کرد. در این راستا تاریخ گواهی دقیق، مطمئن و قابل استناد است که می تواند صحت توضیحات را با یادآوری تصاویر کاملتر کند.